مطالب با تگ ‘ویزا’
سفرنامه افغانستان – دی ۱۳۹۰
آنچه شما خواستهاید!: اگر با رنگ متون و پسزمینه مشکل دارید پیشنهاد میکنم متن این مطلب (بدون عکسها) را در قالب PDF از اینجا دریافت و مطالعه کنید.
آدمها را میتوانم براساس عکسالعملشان پس از شنیدن عبارت: «میخوام برم افغانستان» به سه دسته تقسیم کنم. دسته اول آنهایی بودند که میگفتند خطرناک است و پس از خروج نیروهای آمریکایی و ناتو اوضاع وخیمتر شده است. این دسته این کار را حماقت میخواندند و من با خنده، با شکل و شمایل آنهایی که مسخ شهادت شدهاند، پاسخ میدادم مرگ حق است. حتی وقاحت را به کمال میرساندم و از مرگ ناگهانی و باحال با بمبهای خیابانی حرف میزدم! لازم به ذکر است که مادر و پدرم در این دسته قرار میگرفتند! دسته دوم آنهایی بودند که مرا مجنون میخواندند و کشورهایی مانند تایلند، ترکیه و … را به جای افغانستان پیشنهاد میدادند. دسته سوم که اقلیت را تشکیل میدادند این سفر را ماجراجویی خفنی مینامیدند و در مدح و ستایش اراده و جسارت من سخنها میراندند!
من در سال ۲۰۰۹ سفر کوتاه سه روزهای به هرات داشتم. برای من، سفر به هرات به ماشین زمانی میماند که ایران قدیم را به تصویر میکشد. برای من افغانستان تابویی نیست که تقریبا به عنوان مکانی برای سفر توریستی در نظر گرفته نشود. برای من جذابیتهای زندگی مدرن کشورهای پیشرفته و توریستی به راحتی در برابر سادگی و در مواردی فقر کشورهایی مانند افغانستان رنگ میبازد. برای من پاکی و سادگی افغانها، آنچه که در هرات دیدم، بسیار ارزش دارد. برای من افغانستان چیز دیگریست!
در مطلبی که پیش رو دارید، سعی کردهام وقایع و اتفاقات مربوط به سفر اخیرم به افغانستان (هرات و کابل) را به رشته تحریر درآورم.