سفر به هرات – قسمت دوم
در قسمت اول سفرنامه هرات یکى از مواردى که عنوان شد مسئله امنیت در این شهر بود. هنوز هم روى حرفم هستم اما بد نیست بدانید که روز قبل از ورود ما به هرات در مسیر شهر تا فرودگاه بمبى منفجر شده بود و چند نفر کشته شده بودند! به علاوه عبور و مرور وانتهاى فورد مجهز به مسلسل که چهار سرباز افغان در پشت آن نشسته بودند علاوه بر معدود جیپهاى هامر گروه ایساف (ISAF) گواه حساسیت بالاى منطقه بودند. این را گفتم که تمام جوانب ماجرا دستتان بیاید! با این مقدمه به سراغ ادامه سفرنامه هرات مىروم.
نماى بیرونى ارگ هرات
تفریحات افغانها
پس از تاریک شدن هوا (در روز اول) به مشهورترین کافه هرات یعنى آبمیوه چهارفصل رفتیم و “شیر یخی” که بستنى مخصوص آنجا هست را سفارش دادیم. جالب اینکه در این کافه، در کنار آبمیوههاى Nestle آبمیوههاى تکدانه ایران نیز به چشم مىخورد! مقصد بعدى تخت صَفر بود که در شمال شرق هرات واقع شده و به دلیل قرار گرفتن روى تپهاى نسبتاً بلند مشرف به شهر است. روایت است که گوهرشاد بیگم به خواهش پدرش (ملاصفر گاوچران) تختى ساخته بوده تا ملاصفر بر آن بنشیند و چریدن گله گاو را مراقبت نماید. بعدها این منطقه به دلیل چشماندازى که داشته است مورد توجه قرار گرفته و هماکنون نیز تخت صفر یکى از بزرگترین پارکهاى هرات است.
شیریخى
رقابت میان آبمیوههاى Nestle و تکدانه در هرات!
مسئلهاى که باید به آن اشاره کرد وجود برق آن هم بطور ۲۴ ساعته در سرتاسر هرات است. در واقع زمانى که شب از تخت صفر به شهر بنگرید این مسئله را بخوبى احساس خواهید کرد. بعد از عکاسى از بام هرات راهى رستوران (به قول افغانها رستورانت) یاس شدیم که تعریفش را قبلا شنیده بودیم. در این رستوران نیز پس از صرف سوپ، مانتو (گوشتى که دور آن را با نان یا خمیر پیچیده بودند) و شیشلیک سفارش دادیم که جمعا نفرى هشت هزار تومان شد!
نمایى از شهر هرات در هنگام غروب از تخت صفر
روز دوم
چند روزى که در هرات بودیم افغانها برخورد بسیار دوستانهاى داشتند. مخصوصاً زمانى که متوجه مىشدند ایرانى هستیم ما را برادر خود مىخواندند و از خاطرات زندگى در ایران برایمان تعریف مىکردند. به علاوه از هر کمک و راهنمایى که از دستشان برمىآمد برایمان دریغ نمىکردند. به عنوان مثال صاحب هتل اجازه داد که به پشتبام هتل که تقریباً به تمام شهر مشرف بود برویم و از آنجا عکاسى کنیم. بعد از آنجا به ارگ هرات که از قلعههاى معروف و تاریخى افغانستان هست رفتیم. این ارگ که تا همین اواخر پایگاه نظامیان دولتى بوده، هم اکنون در حال بازسازى و تبدیل شدن به موزه است. در واقع ورود به داخل آن ممنوع است چه برسد آنکه بخواهید عکاسى کنید. اما با هماهنگىهایى که با رئیس اداره اطلاعات و فرهنگ و توریزم ولایت هرات باستانی داشتیم اجازه ورود و عکاسى از آنجا به ما داده شد. نکتهاى که در مورد ارگ هرات باید به آن اشاره کنم برجهاى آن است که به دلیل موقعیت ارگ و قرار گرفتن روى تپهاى نسبتا بلند به شهر اشراف دارند.
نماى هرات از پشتبام هتل بهارستان
نماى شهر از یکى از برجهاى ارگ هرات
بعد از ارگ چرخى در بازار آن اطراف زدیم و سپس راهى دروازه ملک (به دروازه ملک در قسمت اول سفرنامه اشاره شد) و باغ گوهرشاد بگم شدیم که در آن مقبره گوهرشاد واقع شده است. البته این باغ در میان افغانها به باغ نسوان نیز معروف است و گویى براى زنان و دختران افغانى در نظر گرفته شده است. اما زمانى که ما آنجا بودیم کارگران مشغول بازسازى مقبره گوهرشاد بودند و این باغ رونقى نداشت. گفته مىشود در اطراف مقبره گوهرشاد منارههایى وجود داشته که از آنها تنها یک مناره و بقاى یک مناره دیگر باقى مانده است. آن مناره باقى مانده نیز اوضاع خوبى ندارد و کج شده است.
آرامگاه گوهرشاد بگم
مثل قسمت اول ، قسمت دوم را هم به تفصیل خواندم ، از اینکه برایتان تقریبا خوش گذشته خیلی خوشحال شدم
ممنون وحید عزیز.
ایشالا بتونم تابستون یک سر برم به این ولایت و تا کابل و مزار شریف هم برم .
:-)))
بگذار یک سال دیگه که منم بیام!
باریک الله
فکر میکنم سفرنامه قسمت اول اصول غافلگیری مخاطب و جذابیتش بیشتر بود . راستی باغ نسوان یا باغ زنانه اسمیه که مربوط به زمان طالبان هستش و در اون زمان این پارک مختص زنان بوده.
خب همیشه قسمت اول جذابتره! در مورد اسم باغ هم من تحقیق که کردم دیدم خود افغانها هم به همین اسم آشنا هستند.
البته الیاس باز جای شکرش باقیه که اشکال فنی نداشت مطلب.
این باغ هنوز هم باغ نسوانه و استقبال زیادی هم ازش میشه. آدم که تو خیابون نمیتونه خانمهای شگفت انگیز این کشور رو ببینه، اون جا یک جور بهشته! و ما خوشبخت بودیم که خانوم بودیم و میشد بریم تو
هرات خیلی شبیه ایرانه … باید جاهای دیگه رو ببینی تا واقعیت کشور همسایه بیاد دستت … برو مزارشریف. نوروز برو …
زندگی… این دقیقا چیزیه که تو این سرزمین جریان داره… سرزمین رنگ و زندگی!…
امیدوارم یه بار حتما به مزارشریف هم سر بزنی… شهر آرامش :)
من (به همراه ۳ دوست دیگرم) نوروز ۸۹ افغانستان بودیم… هرات، مزار، سمنگان، کابل، پنجشیر… با دیدن این سفرنامه و عکس ها دوباره این دنیا زنده شد برام:) دنیای شگفت انگیز و دوست داشتنی کشور همسایه!
احسان عزیز واقعا ازت متشکرم. چون سفرنامه نوشتنت واقعا آدمو جذب می کنه با خوندنش احساس میکنی در عین موقعیت قرار داری!
از اینکه اسم الیاس جان رو ذکر نکردم شرمنده (سپاسگذار ایشون هم هستیم)
امید وارم همیشه خوشحال و سبز باشید…
همه این مطالب دروغه. هرات اصلاً هم با امنیت نیست .
خر تو خره.
من که میخواستم برم ولایت فراه (از هرات) میخواستن منو تو جاده خفت کنن. که خدا به سربازان خونخوار آمریکایی!!! خیر بدهد که اگر ایست بازرسی نداشتند من الان پیش مادر بزرگ مرحومم بودم.
به هر حال از من به شما دوستان نصیحت که اصلاً فکر رفتن به افغانستان رو نکنید.
جدای از نبودن امنیت و رفاه اولیه (دستشویی پیدا نمیشه) شما ممکنه به انواع و اقسام مریضی ها هم مبتلا بشید چون که شهر های افغانستان (البته ۹۰% افغانستان خرابست!) خیلی کثیفند.
در کل : مرگ بر افغانستان!!!!!
این نظر شخصی شماست و البته تا حد زیادی توهینه و نژادپرستی هست! با سیاست مرگ بر این و مرگ بر اون هم کاری از پیش نمیره دوست من! در هر حال خیلی بهتون لطف کردم و کامنتت رو حذف نکردم!
شما که انتظار زیادی از این سفر داشتید باید هاوایی میرفتید , واقعا برات متاسفم برای خودت و فرهنگی که با اون بزرگ شدی که این طور بی شرمانه حرف می زنی که نشون می دهاز فرهنگ و ادب یک ایرانی بویی نبردی . افغانستان نیازی به وجود تو نداشته که پا به اونجا بزاری . من از تامای برادران افغانم عذرخواهی می کنم . همین ظر رو هم وقتی کسی از اروپا به ایران می آد میتونه در مورد ایران و ایرانی بده اما اون می آد که سادگی و زیبایی ایران رو ببینه و همه چیز براش احترام آمیزه واقعا برات متاسفم که این کلمات رو بر زبان آوردی
یکم بیشتر مینوشتی.مثلا مردمش چه زبانی و یا چه قومیتی دارند.من میدونم تاجیک و هزاره هستند ولی شما کامل مینوشتید.این سفرنامه نویسی کامل است.یعنی از جزئیات سفر بنویسید که شامل سیمای کلی شهر ، مردم شناسی ، اقتصاد و سیاست و دست آخر مکانهای دیدنی میشود.
کلا حیف که این شهر زیبا را افغانان (پشتونها) تصرف کردند و از ایران جدا کردند.مطمئنم اگر در ایران باقی میماند الان مرکز استان خراسان شرقی و شهری بس آباد و زیبا و تاثیر گذار بود.
آقای داریوش در قسمت ناامنی درست میگویند.البته ایشون در یکی از ناامن ترین ولایات افغانستان (ولایت فراه) اقدام به مسافرت کرده!واقعا جای خطرناکی است.در افغانستان بجز در شمال (بجز ولایت کندوز که باز پشتونها در آنجا هستند و با طالبان همکاری میکنند) و هرات و البته مناطق مرکزی هزاره جات هر منطقه ای که پای پشتون و در پی آنها طالبان به آن باز شده ناامن است.شاید بتوان گفت مرگ بر افغانستان و درود بر خراسان بزرگ.
به شخصه دوست دارم از ولایات بدخشان و پنجشیر و شهرهای هرات و مزارشریف و کابل دیدن کنم.
کاش همه پارسی زبانان خوب از حال هم آگاه می بودیم.افغانستان تنها سرزمین جنگ نیست .زیبایهای خاص خودش را دارد.همه جای آن زیباست.شهر من کابل است اما من ندیدم.اما فیلم ها و تصاویر زیبا را دیدم.این بار اگر افغانستان رفتید.می تونم خواهش کنم عکسهای بیشتری بگذارید.و اگر می خواهید از طبیعت بکر افغانستان عکس بگیرید.بامیان.دره پنجشیر.بدخشان.شکر دره.استالف.دره پغمان.و خیلی مناطق بکر دیگه…..و می بخشید آن غذایی که در هرات نوش جان کردید تلفظ درستش منتو است. ممنون
آقای داریوش مرگ بر تمام آدمهای بی شخصیت و نژادپرست. کسی هم شما رو مجبور نکرده بود که بری. اینقدر که نازک نارنجی بودی، خونه پیش مامان جونت میموندی. دیگه هم هوس ماجراجویی و کارهایی که مرد میطلبه نری.
با سلام آقا منم از مشهد درسال ۸۶ سفری به هرات داشتم بسیار عالی بود درهتل مارکوپولو بودیم تقریبا روبروی هتل بهارستان .درخیابان بادمرغان
خوشحالم که کسانی دیگرهستند که گذری براین شهرباستانی ایانی سفر میکنند.
علی هستم از مشهد ۱۳۹۱-۰۳-۲۰
سلام عرض میکنم خدمت شما اخوی ایرانی خیلی ممنون از تعریفای زیبای شما از افغانستان علل خصوس هرات, من خود از شهر هرات هستم انشاالله دفعه بعدکه آمدین هرات بیاین به رستورانت یاس که مال خود ما هست, مهمان ما باشید.
مرسی محمد عزیز. نمیدانم این مطلب را هم خواندی یا خیر:
http://blog.ehsanabbasi.com/1390/10/%D8%B3%D9%81%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A7%D9%81%D8%BA%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86/
خیلی ممنون اقای احسان هرات شهری باستانی است و جاهای بسیار زیبایی هم دارد شهر هرات معروف به نگین اسیا است. ولی به نظر منبرادر داریوش همیشه نیمه خالی لیوان را می بیند افغانستان درست است که کشوریست که ۳دهه در ان جنگ بوده ولی پیشرفت های زیادی هم کرده
آقا انقدر به هراتی ها نگید افغان. هراتی ها که افغان نیستند. خراسانی اصیل و فارس می باشند. افغان معادل پشتون هست که یک قوم دیگه در جنوب افغانستان هستند و دشمن تاریخی ایرانی و فارس ها. اما از اونجا که همیشه افغان ها (پشتون ها) در افغانستان دست برتر رو داشته اند، همه مردم افغانستان رو با واژاه افغان خطاب می کنند حتی هراتی های خراسانی رو. در نظر داشته باشید هرات از شهرهای بسیار مهم در طول تاریخ ایران بوده و ۱۵۰ سال پیش در زمان ناصرالدین شاه و به موجب عهدنامه ننگین پاریس از ایران جدا شد. هرات انقدر برای انگلیس ها مهم بود که برای جداکردنش از ایران بوشهر و خرمشهر رو اشغال و به توپ بستند. بنابراین مردم هرات برادران تنی و خونی ما هستند و شایسته نیست اونها رو با نام افغانی خطاب کنید. به تاریختون احترام بگذارید. البته متاسفم که نویسنده سفرنامه خودش بارها و بارها از لفظ افغان استفاده کرد. امیر از تهران.
امیر جان ما همه در وهلهی اول انسانیم. وصله چسباندن به قوم یا ملیتی کار درستی نیست. من از نامی استفاده کردم که الان عرف هست. از اونجایی که هرات بخشی از افغانستان محسوب میشه مناسب دیدم که از لفظ افغان استفاده کنم.
شکی نیست که مردمان هرات تاجیکند و لفظ افغان بقوم پشتون اطلاق میشود.لهجه هرویان بسیار شباهت به لهجه اهالی تایباد و خواف و تربت جام دارد.اینان خراسانیند و سیاست انگلیس اقتضا کرد که این پاره تن خراسان را از آن جدا کرده و پشتونهای بیگانه را بر هرویان و اهالی بادغیس و سبزوار و ولایات تاجیک نشین شمال مسلط کند
با سلام من خودم از کشور افغانستان در شعر هرات در کوچه ارگ زندگی می کنم ولی حدود ۳۰ سال در مشهد هستم.
ممنون که عکس هارو انتشار دادید
عجایب دنیا
بسیار جاه های زیبا دارد
سلام . خیلی جالب بود برام . من خودم در هرات هستم خیلی خوشحال میشم اگه یه بار دیگه هرات اومدنی بودی از نزدیک صحبتی داشته باشیم . شماره من ۰۷۹۸۸۶۴۵۱۲