در هنر درست و غلطی وجود ندارد
متن زیر از مجله هنری Snap شماره فوریه ۲۰۱۳ ترجمه شده است.
هنر شما را مجاب میکند که کار بسیار دشواری را انجام دهید: «به خودتان اعتماد کنید»؛ زیرا درست و غلطی وجود ندارد. این مسئله هنر را از طراحی جدا میسازد زیرا هدفش انتقال پیام مشخص یا برآوردن منظور خاصی نیست. اگر به خوبی انجام شود، احساسات بیننده را برمیانگیزد. عشق یا حتی نفرت هر دو احساسات و عکسالعملهای قابل قبولی هستند. در واقع اینکه بیننده هیچ عکسالعملی نسبت به اثری نداشته باشد بزرگترین توهین برای یک هنرمند است.
ادامه مطلب »
من ایرانی نیستم، من استرالیایی نیستم
سفرنامهی ایران – دی و بهمن ۱۳۹۱
توجه ۱: اگر با رنگ پسزمینه و فونت متون مشکل دارید میتوانید این مطلب را در قالب فرمت پیدیاف از اینجا دانلود و مطالعه کنید.
توجه ۲: باقی عکسها را در اینجا ببینید.
مهاجرت به شیمیدرمانی میماند. در شیمیدرمانی سلولهای سالم هم تا حدی همراه با سلولهای سرطانی از بین میروند. در مهاجرت هم در کنار امید به پیشرفت و فرار از کمبودها و ناهنجاریهای اجتماعی، خیلی چیزها مانند هویت آدمی، دلبستگیهایش و حتی نزدیکترین دوستانش برباد میروند و شاید تنها خاطره است که برجا میماند. خاطرهای که گویی اصلا یک رویا بوده است.
ادامه مطلب »
مصاحبه اختصاصی با آرین آقاجانی
آرین آقاجانی عکاس جوان ایرانی است که در استرالیا زندگی میکند. نکتهای که او را نسبت به اغلب عکاسان امروزی متمایز میسازد، عکاسی با فیلمهای قطع متوسط (Medium Format) است. در واقع در روزگاری که بسیاری دوران عکاسی آنالوگ را تمام شده میدانند، او علاقهی خود را در عکاسی با فیلمهای قطع متوسط یافته و با جدیت آن را دنبال میکند. اگر سری به سایتش بزنید متوجهی علاقهی او به عکاسی پرتره و نوع خاصی از عکاسی که نوردهی طولانی (Long Exposure) نام دارد خواهید شد.
خوشبختانه چندی پیش برای اولین بار فرصتی دست داد تا او را ملاقات کنم و گپ دوستانهای با هم بزنیم؛ بعد از آن ایدهی مصاحبهای به ذهنم خطور کرد. چیزی که پیش رو دارید گفتگوی خودمانی من با آرین آقاجانی است که بیشک برای علاقمندان به عکاسی جذاب خواهد بود.
صلح، عشق و آزادی چگونه شروع شد؟
ما همه خواهیم مرد (We’re All Gonna Die) نام مجموعهای است که عکاس آلمانی Simon Hoegsberg طی بیست روز عکاسی از مردم در تابستان ۲۰۰۷ از نقطهی ثابتی در برلین تهیه کرده است. عکاس تمام عکسها را در یک عکس کلی به طول صد متر و در قالب فرمت فلش به یکدیگر متصل کرده است. Simon میگوید که این مجموعه با هدف ایجاد رعب و وحشت نامگذاری نشده است؛ بلکه مقصود بزرگنمایی زیبایی زندگیست. در واقع اگر امیدها، آرزوها و تجربیاتمان را به جای معاشرت با دیگران برای خودمان نگه داریم سرانجام بیآنکه عشق و بسیاری اطلاعات ارزشمند را با اطرافیانمان شریک شویم، خواهیم مرد.
آیفونگرافی به شما بال میدهد!
مطلبی که پیش رو دارید در شماره ۴۳ ماهنامه سختافزار به چاپ رسیده است.
در یک روز سرد زمستانی که برف شدیدی میبارید به اتفاق دوستم در حال عکاسی بودیم. یک چشممان زمین لغزنده را میپایید و چشم دیگر به دنبال سوژه عکاسی بود. دوربین من کاور مخصوصی داشت و لنز هم از نوع کانن سری ال بود که در شرایط آب و هوایی سخت مقاوم است. اما دوستم با آیفون فر اس در حال عکاسی بود. با خود گفتم ما که این هوای سرد را به جان خریدهام پس چرا با بهترین تجهیزاتمان عکاسی نکنیم و پرسیدم: “چرا با موبایل عکس میگیری؟” پاسخ داد واهمه آسیب دیدن دوربینش را دارد و در ادامه گفت: “دوربین آیفون خیلی خوبه”. آن زمان حرفش را زیاد جدی نگرفتم با این حال به خوبی در خاطرم ماند. پس از مدتی به تعویض گوشی قدیمیام، نوکیا ۶۶۳۰ و خرید آیفون رضایت دادم! همان ابتدا اپلیکیشنهای !Camera و Vintage Cam را نصب کردم و تنها چند روز پس از کار با آنها به عکاسی با آیفون معتاد شدم؛ تا حدی که قید عکاسی با دوربین کامپکت حرفهای که برای عکاسی روزانه در نظر گرفته بودم را زدم. شاید شما نیز هماکنون نظر آن روز من را داشته باشید اما بیشک نظرتان پس از خواندن این مطلب تغییر خواهد کرد.
مزایای آیفونگرافی
ابعاد و وزن کم: بارها شده است با دیدن صحنهای خیرهکننده یا سوژهای افسوس خوردهام که چرا دوربین همراهم نیست. به همان اندازه بارها دوربین و لنزها را بدون اینکه از کیفشان خارج کنم اینور و آنور کشاندهام. اما نظرتان در مورد دوربینی که همواره همراهتان است و اتفاقاً در جیب هم جا میگیرد چیست؟! آیفون این امکان را به شما میدهد که هیچ صحنهای را از دست ندهید.
کیفیت بالای دوربین: دوربین آیفون فر اس یکی از قسمتهایی است که نسبت به مدل پیشین تغییر چشمگیری داشته است. این دوربین به حسگر هشت مگاپیکسل، پردازشگر تصویر قدرتمندتر و دیافراگم ثابت ۲٫۴ مجهز شده که کیفیت بالای عکسبرداری و عملکرد سریعتر حتی در محیطهای با نور کم را به همراه دارد. علاوه بر اینها به کمک اپلیکیشنهای مختلف، آیفون به امکاناتی مانند عکاسی پیدرپی، عکاسی در فواصل زمانی ثابت، سلفتایمر، سیستم تشخیص چهره و پانوراما به مانند دوربینهای کامپکت قابل تجهیز است.
پشتیبانی نرمافزاری و سختافزاری: آیفون و سیستم عامل iOS به واسطه شهرت و محبوبیتش بیش از هر مدل دیگری از پشتیبانی نرمافزاری و سختافزاری گستردهای برخوردار است. به عنوان مثال تنها برای ثبت تصویر دهها اپلیکیشن مختلف وجود دارد. از سوی دیگر علاوه بر شرکت اپل، شرکتهای دیگر وسایل جانبی مختلفی مانند لنزهای کوچک و قابل حمل، مبدلهایی برای اتصال لنزهای دوربینهای حرفهای، کیسهای مخصوص، سه پایه لرزشگیر و فلاش جانبی را برای آیفون عرضه کردهاند.
یکجانشینی دوربین، ویرایشگر و کامپیوتر: یکی از خصوصیات عکاسی با آیفون که بیشتر از همه میپسندم این است که پس از گرفتن عکس، ویرایش و به اشتراکگذاری آن به کمک خود آیفون، بینیاز به کامپیوتر و در هر مکانی حتی زمانی که سوار مترو هستید نیز امکانپذیر است. به عنوان مثال تقریبا هر کاری با اپلیکیشن Snapseed به منظور ویرایش عکس امکانپذیر است. از سوی دیگر شبکه اجتماعی Instagram که به منظور به اشتراکگذاری عکسهای موبایلی طراحی شده هر روز به محبوبیت و تعداد کاربرانش افزوده میشود.
معایب آیفونگرافی
کنار گذاشتن تجهیزات حرفهای: همانطور که در بالا به آن اشاره کردم، آیفونگرافی سبب شده است که این روزها کمتر با تجهیزات حرفهایام کار کنم. درست است که دوربین آیفون از کیفیت بالایی برخوردار است اما با این وجود ضعفها و محدودیتهایی به مانند باقی همنوعانش دارد. به عنوان مثال تنظیمات دستی مانند تنظیم سرعت شاتر یا ایزو وجود ندارد. به علاوه اندازه حسگر آن با کامپکتهای حرفهای و امروزی قابل مقایسه نیست. در هر حال نباید انتظار خیلی زیادی از آن داشته باشید و بایستی هر چیز را در جای خود استفاده کرد.
وجهه غیرمعمول: عکاسی با موبایل و دوربینهای کامپکت علاوه بر حمل آسان نسبت به دوربینهای حرفهای مزیت دیگری هم دارد. آن هم اینکه با آنها بدون هیچ مشکلی در برخی از مکانهای تاریخی و موزهها که اجازه عکاسی با دوربینهای حرفهای وجود ندارد میتوانید عکاسی کنید. اما اگر در جایی باشید که جاذبه توریستی ندارد و با موبایل عکاسی کنید اغلب مردم با تعجب به شما نگاه میکنند! این مسئله در مورد عکاسی خیابانی با موبایل محسوستر است.
در راه ثبت حقیقت کشته شد؛ کاوه گلستان
– بزودی مطلبی در مورد کاوه گلستان را در اینجا خواهم نوشت. تا آن موقع روند آمادهسازی این مطلب را میتوانید در تایملاین پیگیری کنید.
تایملاین:
۱. چهارم تیر ۹۱: کتاب “کاوه گلستان، عکسها و یک گفت و گو” را بعد از مدتها برای بار دوم خواندم.
۲. پنجم تیر ۹۱: چند مطلب که در زمان کشته شدن کاوه گلستان در خبرگزاریهای مشهور منتشر شد را خواندم.
۳. پنجم تیر ۹۱: جستجو در یوتیوب نتیجهی مطلوبی نداشت. جای تعجب است که هیچ مصاحبهای وجود ندارد.
۴. پنجم تیر ۹۱: اسلایدشویی ساخته داریوش رجبیان در مورد کاوه گلستان همراه با عکسهایش و صحبتهای همسرش، هنگامه گلستان را در سایت جدیدآنلاین دیدم.
۵. ششم تیر ۹۱: آدرسهای www.golestanaward.com و www.kavehgolestan.com متاسفانه هر دو منقضی شدهاند. چه حس بدی به آدم دست میدهد.
۶. ششم تیر ۹۱: تمامی مطالب و اخبار مرتبط با کاوه گلستان در سایت عکاسی را خواندم. جایزه عکاسی مطبوعاتی کاوه گلستان پس از برپایی سه دوره به کار خود خاتمه داد. در فروردین ۱۳۸۶ مهرک و هنگامه گلستان (پسر و همسر کاوه گلستان) خبر از راهاندازی سایتی دادند که عکسهای منتخب در آن نمایش داده خواهد شد.
۷. هفتم تیر ۹۱: نوشتن مقدمهی مطلب را به پایان رساندم. باور کردنش کمی سخت است که بعد از دو سال ذهنیتم در حال شکل گرفتن است.
۸. دهم تیر ۹۱: ساختار مطلب اصلی را به قسمتهای قبل از انقلاب، انقلاب، جنگ و پس از جنگ تقسیم کردهام. راستش جمع و جور کردن این همه مطلب از منابع مختلف و سازمان دادن به آنها کمی سخت است.
۹. دهم تیر ۹۱: نمیدانم اسمش را چه بگذارم! جوگیر شدن؟ اما هر چه بیشتر در مورد کاوه میخوانم و بیشتر به او فکر میکنم، بیشتر به این فکر میافتم که قید همه چیز را بزنم و در بیست سی سال باقی مانده از عمرم با دوربین به بطن زندگی انسانها بزنم.
۱۰. دوازدهم تیر ۹۱: بخش اعظم نوشتهی کاوه گلستان در مورد مجموعه عکس شهرنو را از کتاب Recording the truth in Iran ترجمه کردم. حین ترجمه مدام چشمم میافتاد به عکسی که در صفحه کناری بود. زنی چشمانش را گرفته، دستمال کاغذی مارک Kleenex کنارش روی تخت قرار گرفته و آن بالا عکس پارهی زنی که به بیرون کادر نگاه میکند به دیوار چسبیده است. هماهنگی که بین این المانهای ساده وجود دارد چیزهای زیادی را بازگو میکند.
۱۱. دوازدهم تیر ۹۱: خیلی دوست داشتم که متن اصلی و فارسی نوشته کاوه در مورد شهرنو که در روزنامه آیندگان چاپ شد را پیدا کنم که تلاشهایم بینتیجه ماندند.
۱۲. هفدهم تیر ۹۱: ترجمه متن نوشته شده توسط کاوه در کتاب Recording the truth in Iran به پایان رسید. البته این متن در روزنامه آیندگان و در سال ۱۳۵۶ نوشته شده که در این کتاب به انگلیسی ترجمه شده است.
۱۳. نوزدهم تیر ۹۱: نوشته شهریار توکلی را در اینجا خواندم. کاوه نه تنها خود پر از شور و هیجان بوده بلکه به گفته شهریار توکلی حین تدریس عکاسی استاد بلامنازع تحریک و تهییج بود. در انتهای این نوشته عکسهای مجموعه توانا بود هر که دانا بود که کمتر دیده شدهاند وجود دارد.
۱۴. بیست و دوم تیر ۹۱: متأسفانه چند روز پیش، فخری گلستان، مادر کاوه گلستان از دنیا رفتند. روحشان شاد.
۱۵. بیست و دوم تیر ۹۱: متن مربوط به مجموعه کارگر از کتاب Recording the truth in Iran را ترجمه کردم.
۱۶. بیست و دوم تیر ۹۱: مستند War Photographer را برای چندمین بار دیدم.
۱۷. بیست و سوم تیر ۹۱: مطلب مربوط به مجموعه روسپی تقریباً به پایان رسید.
۱۸. بیست و سوم تیر ۹۱: میخوانم و فرو میروم.
۱۹. بیست و پنجم تیر ۹۱: متن مربوط به مجموعه مجنون از کتاب Recording the truth in Iran را ترجمه کردم.
کامپکت افسانهای – بررسی دوربین Fujifilm X100
مطلبی که پیش رو دارید در شماره ۳۸ ماهنامه سختافزار به چاپ رسیده است.
بیشک درباره Leica یکی از مشهورترین و قدیمیترین شرکتهای تولید کننده دوربینهای حرفهای خصوصا مدلهای کامپکت شنیدهاید. به عنوان مثال Leica M9 به یک سنسور فولفریم هجده مگاپیکسل از نوع CCD مجهز شده، حدود ششصد گرم وزن دارد و در حدود شش هزار دلار به فروش میرسد! اما اگر بگویم روزی در حال عکاسی با یک دوربین کامپکت بودم و شخصی که Leica M9 به گردن داشت با اشتیاق فراوان در مورد دوربینم پرسید چه حالی به شما دست میدهد؟! بله، دوربین من Fujifilm FinePix X100 بود. این دوربین یکی از بهترین دوربینهای کامپکت حرفهای است که تاکنون ساخته شده و رقیبی برای Leica X1 محسوب میشود. Fujifilm X100 در نمایشگاه Photokina 2010 معرفی شد و حدودا پس از شش ماه به بازار عرضه شد. با این حال به دلیل تقاضای زیاد و به علاوه وقوع سیل در ژاپن عرضه این محصول با مشکلاتی همراه شد. اکنون مدت زیادی از اولین باری که این دوربین را در دست گرفتم و دکمه شاترش را فشردم میگذرد. بنابراین مناسب دیدم که تجربیاتی که در این مدت حین کار کردن با Fujifilm X100 کسب کردهام را برایتان بازگو کنم.
ادامه مطلب »
سفرنامه افغانستان – دی ۱۳۹۰
آنچه شما خواستهاید!: اگر با رنگ متون و پسزمینه مشکل دارید پیشنهاد میکنم متن این مطلب (بدون عکسها) را در قالب PDF از اینجا دریافت و مطالعه کنید.
آدمها را میتوانم براساس عکسالعملشان پس از شنیدن عبارت: «میخوام برم افغانستان» به سه دسته تقسیم کنم. دسته اول آنهایی بودند که میگفتند خطرناک است و پس از خروج نیروهای آمریکایی و ناتو اوضاع وخیمتر شده است. این دسته این کار را حماقت میخواندند و من با خنده، با شکل و شمایل آنهایی که مسخ شهادت شدهاند، پاسخ میدادم مرگ حق است. حتی وقاحت را به کمال میرساندم و از مرگ ناگهانی و باحال با بمبهای خیابانی حرف میزدم! لازم به ذکر است که مادر و پدرم در این دسته قرار میگرفتند! دسته دوم آنهایی بودند که مرا مجنون میخواندند و کشورهایی مانند تایلند، ترکیه و … را به جای افغانستان پیشنهاد میدادند. دسته سوم که اقلیت را تشکیل میدادند این سفر را ماجراجویی خفنی مینامیدند و در مدح و ستایش اراده و جسارت من سخنها میراندند!
من در سال ۲۰۰۹ سفر کوتاه سه روزهای به هرات داشتم. برای من، سفر به هرات به ماشین زمانی میماند که ایران قدیم را به تصویر میکشد. برای من افغانستان تابویی نیست که تقریبا به عنوان مکانی برای سفر توریستی در نظر گرفته نشود. برای من جذابیتهای زندگی مدرن کشورهای پیشرفته و توریستی به راحتی در برابر سادگی و در مواردی فقر کشورهایی مانند افغانستان رنگ میبازد. برای من پاکی و سادگی افغانها، آنچه که در هرات دیدم، بسیار ارزش دارد. برای من افغانستان چیز دیگریست!
در مطلبی که پیش رو دارید، سعی کردهام وقایع و اتفاقات مربوط به سفر اخیرم به افغانستان (هرات و کابل) را به رشته تحریر درآورم.
گردهمایی جهانی عکاسی
نمیدانم Scott Kelby را میشناسید یا نه. اما برای آن دسته افرادی که شناختی نسبت به او ندارند باید بگویم Scot Kelby عکاس و نویسنده معروفی است که تاکنون ویدیوهای آموزشی و کتابهای زیادی در مورد عکاسی و نرمافزارهای مدیریت و ویرایش عکس خصوصا محصولات شرکتهای Adobe و Apple منتشر کرده است. او چند سالی است ابتکاری به خرج داده و Worldwide Photo Walk را مطرح و عملی ساخته است. سال پیش، طبق ادعای سایت worldwidephotowalk.com هزار و صد Photo Walk در سرتاسر دنیا برگزار شده و ۳۳ هزار نفر در آنها شرکت کردهاند!
وسواس در عکاسی!
به دو عکس زیر توجه کنید:
جالب است بدانید که هر دو عکس از یک نقطه و به فاصله زمانی کوتاهی از یکدیگر گرفته شدهاند. اما عواملی عکس دوم را بسیار زیباتر ساختهاند:
۱- به گرفتن یک عکس اکتفا نکنید و حالتهای مختلف و حتی غیرمتعارف را امتحان کنید. کادر افقی و عمودی تنها انتخاب شما نیستند. در عکس دوم قطر عکس در نظر گرفته شده و به تقارن عناصر و توزیع وزن عکس کمک کرده است.
۲- صبور باشید و برای شکار بهترین لحظه منتظر بمانید!
۳- در فرمت RAW عکاسی کنید و ویرایش عکس (Post Processing) را بیاموزید. اولین عکس بدون ویرایش اما عکس دوم در Lightroom ویرایش شده است.
در انتها باید عرض کنم که اگر به عکاسی علاقمند هستید و مطمئن نیستید که باید از کجا شروع کنید پیشنهاد میکنم ویژهنامه رایگان آموزش عکاسی که به قلم بنده حقیر و با همکاری ماهنامه سختافزار نوشته شده است را مطالعه کنید. این ویژهنامه برای افراد مبتدی و تا حدی متوسط در عکاسی بسیار مناسب است.
در این ویژهنامه خواهید خواند:
سرمقاله و فهرست
نکاتی درباره خرید دوربین دیجیتال
چه لنزی برایم مناسب است؟
چگونه یک عکاس خوب بشوم؟
آشنایی با مفاهیم پایه عکاسی
ترکیببندی در عکس
آشنایی با برخی تکنیکهای کاربردی
ویرایش و مدیریت عکس
آموزش کار با Adobe Lightroom
عکسهای خود را کجا منتشر کنیم
راهاندازی فتوبلاگ با Pixelpost
لیست قمیت دوربینهای دیجیتال